بابا نان نیاورد

هفده اکتبر، که گذشت، روز جهانی مبارزه با فقر بود. این آشنای نامهربان قدیمی و مفهومی بدیهی تر از علم حضوری. چه سودی می کند اگر آمارهای بی روح از جمعیت فقرای جهان را گواه آورم بر واقعی بودن فقر. همین عکس خود گویا تر است از هزاران رقم و عدد. خطوط چهره نگران و شرمناک این پدر، چشمهای گرسنه و منتظر این کودکان و قلب آتش گرفته این مادر محکم ترین برهانهاست.
کودک که بودیم در مدرسه می خواندیم : " سارا انار دارد." دریغ از دیگرانی که چشمان منتظرشان بر در می گفت " بابا نان نیاورد ". امروز یادمان باشد اگر " دارا خانه دارد " ، "کودک همسایه مان لباس ندارد."
سازمان ملل متحد امیدوار است تا با معرفی روزی با نام روز جهانی مبارزه با فقر شاید لرزشی دهد بر وجدان های زنگار گرفته بشر فراموش کار. کاری که بسیاری می کنند با نوشته ای،شعری،داستانی، فیلمی یا چون آن. هدف اما یکی است. اگر چارلز دیکنز نمی نوشت چه کسی از سرنوشت کودکان کار در کارخانه های انگلستان که بیش از 14 ساعت کار می کردند باخبر می شد؟ کودکانی که کمتر از نصف حقوق زنان مزد می گرفتند. زنانی که سهمشان کمتر از نصف مردان بود. گفته اند که کودکانی که والدینشان قدرت خرید ساعت را نداشتند از ترس مجازات و اخراج ساعتها قبل از باز شدن کارخانه پشت دروازه ها می ماندند تا به موقع سر کار حاضر شوند.
بیایید امروز که در سرزمین تهی فقر همزاد ماست بی تفاوت از آن نگذریم که فراموشی ما خوراک اهریمن فقر است.