تلنگر
آنها از فکر تو می ترسند...

"تمامي تاريخ به سه شاهراه اصلي مي پيوندد: آزادي، عدالت و عرفان!
نخستين، شعار انقلاب كبير فرانسه بود و به سرمايه داري و فساد كشيد،
دومين، شعار انقلاب اكتبر بود و به سرمايه داري دولتي و جمود.
و سومين، شعار مذهب بود و به خرافه و خواب!
كار اصلي هر روشنفكري در اين جهان و در اين عصر
يك مبارزه آزاديبخش فكري و فرهنگي است براي نجات آزادي انسان از منجلاب وقيح سرمايه داري و استثمار طبقاتي،
نجات عدالت اجتماعي از چنگال خشن و فرعوني ديكتاتوري مطلق ماركسيستي
و نجات خدا از قبرستان مرگ آميز." /دکتر علی شریعتی
براستی که ما در کجای این مبارزه قرار داریم؟! هدف از مطرح کردن (ما)، نه به مفهوم سوژه (من) نوعی، بلکه (ما) به عنوان یک مفهوم کلیست، که در قالب گروههای اجتماعی- سیاسی، تشکلهای دانشجویی، نهادهای فرهنگی متبلور می شوند.
روی صحبت نگارنده بیشتر با مجموعه های دانشجویی به عنوان پیش قراولان جامعه افغانستان است، براستی تا چه حد ما توانسته ایم در راستای آزادی بخشی فکری وفرهنگی مردممان از بند مفاهیمی مانند قبیله، نژاد، طایفه، که ریشه اصلی مشکلات افغانستان را شکل می دهد وتا هنوز هم گریبان گیر جامعه مان است قدم برداریم.
چرا هنوز اصرار داریم که هر کداممان به طریق خود به قضیه ها ومشکلات بنگریم وهرکداممان از جانب خود راه حلی را برای برون رفت ازاین بحرانها ارائه دهیم؟ (این گفته مخالفت ونفی پلورالیسم در جامعه نیست).
با عبور از کارویژه های این نهادها، با نگاهی اجمالی به همه آنها به صورت عام وتشکل ها ومجموعه های دانشجویی به صورت خاص به راحتی می توان مشاهده نمود که این نوع عملکرد نه تنها باعث پیشرفت نشده است بلکه باعث شده است که نیروها وتوانایی های مجموعه های دانشجویی ما به علت عدم انسجام ویکپارچگی به مرور زمان تحلیل رود که همین عامل منجر به درجا زدن ودور افتادن ازهدف اصلی می شود.
این جستار کوتاه به دنبال ریشه یابی وچرایی مسئله نیست، چه که این مقوله خود یک مبحث مفصل وبسیار عمیق را می طلبد، بلکه بیشتر تاکید روی این مسئله است که با توجه به ظرفیت ها وپتانسیل های موجود در بین نهادهای اجتماعی به خصوص نیروی عظیمی که در داخل مجموعه های دانشجویی ما نهفته است چگونه می توان به این مهم دست یافت.و با ساماندهی این نیروهای عظیم در جهت تحقق اهداف والای انسانی واجتماعی گام برداشت وبه روند کند پیشرفت جامعه سرعت بیشتری بخشید.
برای دستیابی به این مهم، نیاز به یک محور واحد ضروری می نماید، تا با تجمیع تمام ظرفیت ها ومتمرکز نمودن آنها قابلیت آنها را بالا ببرد وزمینه دسترسی به آرمانهای آنها را تسهیل نماید. محوری که با مشارکت همه تشکلها ومجموعه های دانشجویی شکل گرفته وهمه در آن سهم داشته ودر آن شرکت نمایند. این گونه است که چند صدایی ما تبدیل به یک صدا می شود وفریادهایی که هرکدام به نوبه خود برمی آوریم تبدیل به یک فریاد می شود که قطعا صدا واثری قوی وماندگارتر خواهد داشت. اما دست پیدا کردن به این مهم نیز کار آسانی به نظر نمی رسد. از آنجا که مجموعه های دانشجویی ما با توجه به ظرفیت های بسیار بالایی که در خود جای داده اند هر کدام از طریقی که خودشان می پسندند به سمت هدف رهنمون می شوند فلهذا نهادینه کردن همکاری ها در درون این گونه مجموعه ها امری زمان بر می باشد.
ولی در شرایط حساس کنونی، که فضای جامعه مان، بیش از هر موقع دیگر شکننده شده است، مشارکت وهمدلی ویکصدایی دانشجویان افغانستانی به عنوان طلایه داران این جامعه بیش از پیش احساس می شود. احساسی که اگر جامه عمل به خود بپوشد قطعا خواهد توانست بسیاری ازگره های کوری که گریبان گیر جامعه افغانستان است را بگشاید وجامعه را به سوی افقی روشن هدایت وراهنمایی نماید.
با من اكنون چه نشستنها،خاموشيها/ با تو اكنون چه فراموشيهاست/ چه كسي مي خواهد/ من و تو ما نشويم /خانه اش ويران باد /من اگر ما نشوم ، تنهايم / تو اگر ما نشوي /خويشتني/از كجا كه من و تو /شور يكپارچگي را در شرق /باز برپا نكنيم /از كجا كه من و تو / مشت رسوايان را وا نكنيم/ من اگر برخيزم / تو اگر برخيزي / همه برمي خيزند /
جمعی از دانشجویان حقوق وسیاستیم که گاهگاهی در این سرا، اگر تاب بیاوریم وحوصله مان سر نرود می نویسیم، نه فقط مسائل مهم واساسی بل، هر آنچه که در ما نسبت به خود واکنش، شاید واکنش خاص ایجاد می نماید.